بابا مراسمی دعوت شده بود که سخنرانش دکتر نبی بود. کاری ندارم که چقدر بابا از شخصیتشون تعریف کرد
ایشون تعریف میکنن که:
پسرم پیام 19ساله بود که بهم گفت میخواد ازدواج کنه، نشستم باهاش حرف زدم و گفتم پسرم برای تو ازدواج زوده
جواب داد:عاشق شدم!
گفتم عاشق کی؟ گفت لیلی.
لیلی دختر یکی از همون خانواده هایی بود که تحت سرپرستی ایشون بوده، نمیگه بابا من میلیاردم و این دختر وضع خانوادش جوریه که تحت سرپرستیه، به پسرش احترام میزاره و عقد میکنن.
قبل عقد به لیلی میگه لیلی دخترم، پسرم فقط 19سالشه پولی نداره ولی یه قلب عاشق داره!
بعد از عقد دختر و پسر راهی سبزوار میشن تا به اقوام سر بزنن و تفریحی هم باشه. که تریلی به اتوبوس میزنه و اتوبوس له میکنه.
تماس میگیرن خودشو میرسونه به سبزوار بهش میگن پسرت جون سالم به در میبره ولی عروست
14تا عمل سنگین روی لیلی انجام شده توی این چندسال
اما لیلی قطع نخاعه نمیتونه راه بره
ولی پیامم تمام این سالارو مثل پروانه دورش چرخیده! هیچکس از فرداش خبر نداره معلوم نیست چی پیش بیاد برای همین فرزندتونو فقط به یک عاشق بدید
+عشق چیز قشنگیه:) خیلی قشنگ غمه ولی یه غم عزیز! اگر نصیبتون شد دوطرفه اش. خوش به سعادتتون:)
بشنوید
درباره این سایت